زمینههای اقتصادی وقوع انقلاب سال ۵۷
ایران با بهرهمندی از این کمبود عرضه نفت در بازار جهانی تلاش میکند تا جای ممکن نفت به بازارجهانی عرضه کند تا درآمد زیاد و در عین حال غیرمنتظرهیی را بهدست آورد.
به تبع افزایش درآمد، شاه که از بوی نفت مغرور و سرمست شده بود، تصمیم گرفت تا روند سیاستهای اقتصادی پیشین که اتفاقا سیاستهایی موفق بودند را تغییر دهد و به اصطلاح نفت را سر سفرههای مردم بیاورد. این امر همان چیزی است که در اقتصاد بیماری هلندی خوانده میشود. در بیماری هلندی یک رشد موقتی با یک افت اقتصادی دنبال میشود. رشد و رفاه مادی سالهای ۵۳ تا ۵۵ ناشی از سرریز شدن درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران بود اما این سرخوشی موقتی بود و اقتصاد ایران در سال ۱۳۵۶ به ورطه رکود، تورم و بیکاری کشیده شد.
در واقع چون درآمد نفت در قیمتهای پیشین قابل تداوم نبود با برگشتن قیمت نفت به قیمتهای سابق اقتصاد ایران دچار احتضار شد. هاضمهیی که به درآمدهای نفتی شدید عادت کرده بود دیگر نمیتوانست با درآمدهای معمولی موجود سازگار شود. افت شدید اقتصاد در سال ۱۳۵۶ و بالا رفتن تورم در آن سال زمینه اعتراضات عمومی را فراهم کرد. رشد نرخ بیکاری نیز انگیزه مضاعفی برای اعتراض به وضع موجود فراهم آورد.
آنچه به این امر میافزاید رشد نابرابری پس از رشد درآمدهای نفتی است.
متاسفانه این الگو در سالهای بعد از انقلاب نیز تکرار شد که وقتی درآمد نفت افزایش مییابد نابرابری تشدید میشود چراکه بخشهای ثروتمند جامعه دسترسی بهتری به درآمد نفت پیدا میکنند.
لذا در دهه۵۰ میلادی با وجود اینکه درآمد سرانه و وضعیت طبقات مختلف بهبود یافته بود اما تشدید نابرابری نارضایتی زیادی را بهوجود آورده بود. این نکتهیی بود که شاه سابق از درک آن عاجز بود. وی بارها در گفتوگو با جامعهشناسان این سوال را مطرح میکرد که چرا با وجود اینکه وضع مردم در دهه ۴۰ و ۵۰ بهبود یافته بود مردم دست به اعتراض میزنند.
بنابراین در مجموع میتوان گفت اگرچه نارضایتی سیاسی زمینه ذهنی برای وقوع انقلاب را فراهم کرده بود اما تحولات اقتصادی زمینههای عینی نیز برای وقوع آن را بهوجود آوردند. لذا باید در تحلیل چرایی وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ به نقش رشد درآمد نفت و نحوه استفاده از این درآمد نیز توجه کافی کرد.