کشت برنج در گیلان و دشواری‌های پیش رو

اشاره
این نوشته که به صورت مقاله در این‌جا تنظیم شده است، فصلی از کتابی است که تحت عنوان “کشت برنج در جلگه گیلان” در آینده نزدیک در مجموعه گیلان‌شناسی انتشارات ایلیا منتشر خواهد شد .

پیش گفتار
در سه فصل گذشته به اجمال تمام نشان داده شد که شرایط طبیعی کشت برنج، تاریخچه و توزیع جغرافیایی، میزان تولید و تجارت آن در جهان، ایران و گیلان چگونه بوده است. در مورد تولید برنج در ایران نیز دیدیم که کشت برنج چگونه و در چه زمانی در ایران و گیلان رواج یافت. همچنین در این بررسی‌ها نشان داده شد که مشکلاتی که در تولید برنج در گیلان برای این محصول وجود دارد چیست و چگونه گیلان از تولیدکننده اصلی و نخست در اواخر دهه ۱۳۳۰ خورشیدی در ایران به تولیدکننده دوم در دهه اخیر نزول کرده است. بررسی روند تغییرات تعداد بهره‌برداران و سطح زیر کشت هر بهره‌بردار برنج در گیلان نیز نشان داد که به‌طور مستمر و مداوم، میانگین سطح زیر کشت بهره‌برداری‌های برنج با آهنگ سریعی رو به کاهش است، به‌طوری که اکنون بخش بزرگی از بهره‌برداران تنها به تولید در حد مصرف خانوار خود مشغول‌اند و یا دست‌کم مازاد محصول بر مصرف در این گروه بزرگ از کشت‌کاران بسیار اندک است.
بررسی‌ها همچنین نشان می‌دهد که اکثر تولیدکنندگان برنج از سودمند نبودن کشت برنج گلایه می‌کنند. پرسش‌های اساسی این است که این روند تا کجا پیش خواهد رفت؟ پی‌آمدهای این روند در آینده چه خواهد بود؟ آیا کشت برنج با توجه به این روند همچنان می‌تواند یک فعالیت اقتصادی مناسب برای خانوار کشت‌کار و مهمتر از آن، اقتصاد منطقه تلقی شود؟ آیا بی‌صرفه‌گی‌های اقتصادی کشت برنج در گیلان به اندازه‌ای رسیده است که ضرورتی برای ارائه بدیلی جهت کشت برنج در گیلان را در دستور کار قرار دهد؟ در صورت پاسخ مثبت، چه دلایلی می‌توان برای مزیت بدیل تولید ارائه کرد؟
برای پاسخ به این پرسش‌ها و رویکردی مناسب به سوی آینده لازم است نخست پیش‌فرض‌های اولیه خود را در نگاهی کلان ارائه کنیم. این پیش‌فرض‌ها هسته اصلی و سخت این فصل از کتاب را تشکیل می‌دهد و بدیهی است که رویکرد نوین به سوی آینده در این بررسی بر مبنای این پیش‌فرض‌ها تعیین و تدوین شده است. به عبارت دیگر، بحث ما در این فصل پس از ارائه پیش‌فرض‌ها، این خواهد بود که برای هر پیش‌فرض، استدلال و مصداق‌های آن را روشن کنیم.
پیداست رویکرد به سوی آینده‌ای که در این فصل ارائه شده، تنها بر اساس پذیرش پیش‌فرض‌ها، معنی و مفهوم خود را احراز می‌کنند. از این‌رو نیازی به تأکید نیست که وقتی اساس این بحث بر پیش‌فرض‌های اولیه مورد بحث نهاده شده باشد، این بدان معنی است که پیشنهاد هر رویکردی در این بحث تنها برای بحث‌های بیشتر و دقیق‌تر و مفصل‌تر در آینده خواهد بود و لزومآً اصراری در پذیرش آن نیست. به عبارت دیگر، ارائه پیش‌فرض‌ها و مصداق‌های مشخص در ارتباط با این پیش‌فرض‌ها، نه برای تعیین بدیل کشت برنج و پیشنهاد کشت معینی در گیلان به‌جای برنج، بلکه به‌طور مشخص برای رسیدن به توافق نظر واحد در اصل پذیرش بدیلی برای کشت نوین است.

پیش‌فرض نخست
پیش‌فرض نخست ما به تعریف ویژه‌ای که از کشاورزی در این بررسی مد نظر است برمی‌گردد. صرف‌نظر از اشکال گوناگونی که امروزه از کشاورزی ارگانیک، کشاورزی پایدار و زیستی، کشاورزی سنتی و صنعتی، کشاورزی فشرده و گسترده در میان است، به‌طور کلی فعالیت کشاورزی که از ده هزار سال پیش، بشر به شناخت آن نائل شد، از نظر ما عبارت است از انتخاب گونه‌های مفید گیاهیِ متناسب با اقلیم و شرایط طبیعی محل برای کشت و استفاده از محصول نهایی آن در تغذیه انسان می‌باشد. می‌خواهیم تأکید کنیم که در این تعریف از کشاورزی، انتخاب گونه‌های مفید در کانون فعالیت کشاورزی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، انسان برای بهره‌وری بیشتر در هر اقلیم و طبیعت ویژه‌ای، کوشش کرده است مناسب‌ترین گونه گیاهی را برای کشت انتخاب کند. این انتخاب البته با نیازهای تغذیه انسان‌های ساکن در محل نیز سازگار بوده است. بنابراین در انتخاب گونه‌های گیاهی برای کشت و کشاورزی، انسان چند عامل مهم را درنظر داشته است. نخستین عامل، دسترسی به گیاه مفید و سازگار با محیط و اقلیم در محل سکونت و فعالیت کشاورزی انسان بوده است. دومین عامل، تأمین نیاز بیولوژیکی انسان از نظر تغذیه در شرایط زمانی و مکانی خاص، و سومین عامل، درنظر داشتن وجه اقتصادی تولید محصول کشاورزی.

پیش‌فرض دوم
انتخاب گونه گیاهی برای کشت و کشاورزی، به منظور به دام انداختن هرچه بیشتر انرژی خورشید است. توضیح آن‌که، از این منظر، انتخاب گونه‌هایی از گیاهان در کشاورزی ارجح‌ است که بتواند در قیاس با دیگر گونه‌ها، مقدار بیشتری از انرژی خورشید را به دام انداخته و تثبیت کند. به عبارت دیگر، وقتی زمین در تمام  طول سال در معرض تابش انرژی خورشید قرار دارد، گیاه یا گیاهان مختلفی که بتوانند در واحد سطحی برابر بیش از گیاهان دیگر انرژی خورشید را به دام انداخته و به اشکال گوناگون به صورت محصولات مختلف با ارزش اقتصادی بالاتر برای تولیدکننده به ارمغان آورد، ارجحیت کشت آن نیز ضرورت بیشتری پیدا می‌کند.

پیش‌فرض سوم
انتگره شدن جهان نوین در پرتو جهانی شدن و تجارت جهانی و دسترسی به شبکه حمل و نقل آسان و ارزان، خطر قحطی و کمبود منطقه‌ای مواد غذایی را به میزان زیادی برطرف کرده و در صورت داشتن منابع مالی لازم، امکان دسترسی به مواد غذایی مختلف به آسانی از هر جایی از این کره خاکی میسر خواهد بود. در پرتو چنین امکانی که تکنولوژی و ارتباطات و حمل و نقل مدرن و پیشرفته در اختیار بشر قرار داده، لزوم نگاهی متفاوت از گذشته نسبت به دسترسی به تولیدات کشاورزی به‌وجود آمده است. به عبارت دیگر، در دنیای امروز و آینده به‌نظر می‌رسد که ضرورت و ناگزیری کشت محصول، به‌رغم غیراقتصادی بودن آن و تنها بر اساس ضرورت‌های جغرافیایی سیاسی، چندان استدلال معقولی نباشد.

پیش‌فرض چهارم
با توجه به تمام شرایط اقتصادی، تکنولوژیکی و ارتباطی در دنیای معاصر، در صورت سازگاری اقلیمی، امروزه عامل ضروری و تعیین‌کننده تولید در عرصه کشاورزی، مزیت تولید و میزان ارزش افزوده بیشتر، مبنای انتخاب نوع گیاه برای کشت و کشاورزی را تعیین می‌کند. امروزه کشاورزی معیشتی و خود مصرف تنها در جوامعی که هنوز در انزوای تاریخی باقی مانده‌اند، رایج است. قلمروهای اصلی تولید کشاورزی به کشاورزی تجاری اختصاص یافته که بر اساس مزیت‌های تولید، محصول کشاورزی تجاری خود را با قیمت تمام شده قابل رقابت به بازار عرصه می‌کند.

پیش‌فرض پنجم
حجم و میزان روابط پسینی تولید محصول کشاورزی در یک منطقه به آن نقش اقتصادی متناسب اعطاء می‌کند. به عبارت دیگر، هرچه روابط پسینی تولید محصول کشاورزی بالاتر باشد، نقش‌آفرینی اقتصادی آن در منطقه تولید نیز به‌طور بالقوه می‌تواند بیشتر باشد. توضیح آن‌که، روابط پسینی تولید در این‌جا شامل آن روابطی است که تولید محصول کشاورزی پس از تولید در پروسه‌های مختلف تولید صنعتی و برای تولید محصولات تبدیلی مختلف، مواد اولیه لازم را فراهم نماید. به عنوان مثال، می‌توان از روابط پسینی تولید محصول گندم نام برد که می‌تواند در تولید انواع گوناگونی از تولیدات صنعتی و نیمه‌ صنعتی کاربرد داشته و سبب پیدایش صنایع گوناگون تولیدی، اشتغال بیشتر و به‌ویژه ارزش افزوده بالاتر در محل باشد.

پیش‌فرض ششم
آب شیرین امروزه عنصر کمیابی است که مصرف مصرفانه آن (به صورت آبیاری غرقابی) در کشت برنج، به‌ویژه در مناطقی که دسترسی به آب برای کشت برنج با دشواری تأمین می‌شود، نه اقتصادی و عاقلانه است. توصیح آن‌که، با افزایش روزافزون جمعیت، توسعه شهرها و صنایع، استفاده‌ای چنین فله‌ای از آب شیرین ـ آن‌هم در کشوری که بر روی کمربند خشک کره زمین واقع شده و یکی از کشورهای کم‌آب خاورمیانه محسوب می‌شود و بخش عمده‌ای از آب مصرفی برنج در گیلان نیز از همین نواحی خشک به گیلان می‌رسد ـ چندان معقول نیست. کمبود آب در منطقه‌ای که ایران در آن واقع شده را برخی چنان سخت و دشوار در سال‌های آینده پیش‌بینی می‌کنند که جنگ بر سر آب را در این منطقه بین کشورها غیرمحتمل نمی‌دانند.

پیش‌فرض هفتم
رژیم غذایی برای انسان می‌تواند به اشکال گوناگون تأمین شود. توضیح آن‌که، انسان از طریق رژیم‌های گوناگون غذایی قادر است مواد لازم برای تأمین زیست بیولوژیکی خود را فراهم کند، بدون آن‌که خللی در تداوم حیات او پدید آید. به عبارت دیگر، با توجه به شناخت دقیقی که بشر از منابع گوناگون غذایی و محتوای تأمین‌کننده نیاز بیولوژیکی آن از طریق پیشرفت‌های شگفت‌انگیز در علم تغذیه از یک طرف و شناخت از مکانیسم‌های عملکرد بدن انسانی در ارتباط با تغذیه از طرف دیگر به‌دست آورده است، امروزه امکان گزینش و انتخاب رژیم غذایی بسیار متنوع برای تأمین منابع لازم جهت تداوم حیات میسر شده است. بنابراین برای تأمین مواد لازم جهت تداوم حیات بیولوژیکی، لزوماً انسان به رژیم غذایی واحد و اقلام مشخصی در سبد غذایی که از گذشته و به اقتضای تولیدات محلی، مجبور و محکوم نیست.
با عنایت به پیش‌فرض‌های هفتگانه فوق، در این بررسی کوشش شده است که تنها دشواری‌های کشت برنج در گیلان در ارتباط با هرکدام از این پیش‌فرض‌ها مورد بحث و بررسی قرار گیرد. پیداست با شناخت بی‌صرفه‌گی‌ها و دشواری‌های گوناگون کشت برنج در گیلان، می‌توان با توجه به منافع ملی و به‌ویژه منافع منطقه‌ای و محلی بحث تخصصی بیشتری درخصوص امکان بدیل کشت برنج در جلگه بسیار مساعد برای کشاورزی گیلان انجام داد. از این‌رو هرچند به‌طور اصولی معتقدیم که یکی از راه حل‌های اصلی در خروج از کشاورزی کم‌بازده گیلان برای بهبود درآمدهای بیشتر بهره‌برداران کشاورزی و تحول مثبت در تولید ناخالص منطقه، بررسی بدیل یا بدیل‌هایی برای کشت برنج خواهد بود، اما پیشنهاد مشخصی برای بدیل نوع معینی از محصول برای کشت برنج ارائه نخواهد شد. زیرا معتقدیم بیان چنین راه حل‌هایی، به‌ویژه در ارتباط با بدیلی برای کِشتی چون برنج در گیلان که بیش از ۶۰ درصد اراضی کشاورزی را اشغال کرده است، بدون تدبر و تعقل جمعی، غیرمسئولانه خواهد بود. از این‌رو بر پایه پیش‌فرض‌های هفتگانه ارائه شده در بالا، تنها تداوم کشت برنج در گیلان به چالش گرفته شده و بی‌صرفه‌گی‌های آن نشان داده شده است. به باور ما، این بررسی می‌تواند مرحله نخست اقدامی چنین مهم باشد. پیداست اگر توافق نظر واحد در این زمینه پدید آید، می‌توان به مرحله دوم بحث، یعنی تعیین نوع بدیل کشت نیز وجوه گوناگون اقدام را بررسی کرد.

کشت برنج و پیش‌فرض نخست
در پیش‌فرض نخست، ما کشاورزی را انتخاب گونه‌های مفید گیاهیِ متناسب با اقلیم برای کشت و استفاده از محصول نهایی آن در تغذیه انسان تعریف کرده‌ایم و گفتیم که انسان برای بهره‌وری بیشتر در هر اقلیم و با درنظر داشتن تمام ویژگی‌های طبیعی، کوشش کرده است مناسب‌ترین گونه گیاهی را برای کشت انتخاب کند. این انتخاب البته با نیازهای تغذیه انسان‌های ساکن در محل نیز ارتباط داشته است. پرسش مقدر این است که آیا برنج همان‌ گونه مفید گیاهی است که متناسب با شرایط طبیعی و اقلیمی برای کشاورزی در گیلان انتخاب شده است؟ برای پاسخ به این پرسش مهم، لازم است به عقب برگردیم و به تاریخچه کشت برنج در گیلان نگاهی اجمالی بیاندازیم.
چنان‌که در فصل دوم نشان داده شد، در بدو پیدایش کشاورزی در جلگه گیلان، ضرورت کشت برنج تا حدود زیادی به انسان ساکن در جلگه گیلان و یا کسانی که قصد سکونت در این جلگه را داشتند، تحمیل شده بود. در زمان رواج ابتدایی کشت برنج در جلگه گیلان و برای فراهم کردن سکونت دائمی و پایدار و دست برداشتن از کوچ و همچنین ترک شیوه معیشت جمع‌آوری و شکار، انسان جلگه نیاز داشت تا امنیت غذایی خود را برای فصول سرد سال تدارک ببیند و مطمئن باشد که وقتی سکونت دائمی اختیار می‌کند، مواد غذایی ذخیره شده برای فصول سرد سال که از طریق جمع‌آوری و شکار به اندازه کافی میسر نمی‌شد، غذای کافی برای تغذیه روزانه خود در اختیار است.
ما امروز می‌دانیم که کشاورزی و تولید خوراک در تمام کره خاکی به بشر این امکان را اعطاء کرد که از مرحله جمع‌آوری و شکار به تولید غذا و خوراک و در نتیجه به یکجانشینی نائل شود. این مرحله بسیار مهم در تاریخ بشر را گوردون چایلد ـ باستان‌شناس استرالیایی ـ “انقلاب کشاورزی” و “انقلااب نوسنگی” نامیده است. یکی از اقلام اصلی و مهم در تولید خوراک و به‌ویژه در یکجانشینی انسان، کشت غلات بود. غلات ضمن آن‌که از نظر غذایی می‌توانست بخش بزرگی از مواد مورد نیاز بدن انسان را از نظر بیولوژیکی تأمین نماید، به آسانی و با کمترین ابزار و تمهیدات و ساختن بنا برای دوره طولانی ذخیره می‌شد۱ و در نتیجه امکان می‌داد تا با ذخیره کردن این محصولات، انسان از خطر گرسنگی در امان باشد. اما در جلگه مرطوب، بارانی و باتلاقی گیلان، تنها غله قابل کشت در آن زمان، گیاه برنج بود.
پیش‌تر دیدیم که اساساً جلگه گیلان فقط زمانی توانست به بستری برای سکونت و فعالیت گسترده انسان تبدیل شود که کشت برنج در آن رواج گسترده یافت. به عبارت دیگر، انسان‌هایی که قصد سکونت در جلگه گیلان را داشتند، هرچند در انتخاب گونه گیاهی مختلف برای دستیابی به غله مورد نیاز، با توجه به اقلیم بارانی و مرطوب جلگه گیلان قدرت انتخاب نداشتند، لیکن ساکنان این جلگه، مفیدترین گونه گیاهی برای کشت و کشاورزی را با درنظر داشتن جوانب گوناگون برای تداوم سکونت و فعالیت در کشت برنج یافته بودند. زیرا از طرفی انسان نیاز داشت تا با اتکاء به یکی از غلات به امنیت غذایی دست یابد و از طرف دیگر، شرایط اقلیمی مانع کشت غلات دیگری مثل گندم و جو در گستره جلگه گیلان فراهم می‌کرد. از این‌رو، کشت برنج به ناگزیر به عنوان مفیدترین گونه گیاهی برای کشاورزی انتخاب شد. اما آیا امروزه باز هم آن شرایط ناگزیر به قوت خود باقی مانده است؟ پاسخ به این پرسش در بررسی پیش‌فرض‌های دیگر داده خواهد شد.

کشت برنج و پیش‌فرض دوم
در پیش‌فرض دوم، ما تلقی ویژه‌ای از کشاورزی و گیاهان منتخب برای این فعالیت اقتصادی به‌دست دادیم و گفتیم که کشاورزی همان انتخاب گونه گیاهی برای کشت و کشاورزی به منظور به دام انداختن هرچه بیشتر انرژی خورشیدی است و تأکید کردیم که موقعی می‌توان به این فعالیت، یک فعالیت بهینه اقتصادی گفت که انتخاب گونه‌های گیاهی در کشاورزی بتواند در قیاس با دیگر گونه‌ها مقدار بیشتری از انرژی خورشیدی را به دام انداخته و تثبیت کند. این نکته نیازمند توضیح بیشتر است.
ما امروزه به برکت علومی چون بیولوژی گیاهی و جغرافیای زیستی می‌دانیم که گیاهان به‌طور کاملاً استثنایی از نوعی تکنولوژی استفاده می‌کنند که تا کنون حتی بشر با همه پیشرفت‌های شگفت‌انگیزش قادر به در اختیار داشتن آن نبوده است. این تکنولوژی پیچیده و ظریف در گیاهان، انجام فرآیند فتوسنتز گیاهی را به‌عهده دارد که نقطه عزیمت تولید انرژی برای بشر در کره خاکی محسوب می‌شود. از این‌رو، گیاهان را “آتوتروف”۲ یا تولیدکننده غذا برای خود می‌نامند، درحالی که جانوران چنین قدرتی ندارند و از این‌رو آنان را “هترتروف”۳ یا موجوداتی که از غذاسازی دیگران استفاده می‌کنند، نام داده‌اند. در هر حال گیاهان در یک فرآیند پیچیده (ولی در عین حال شناخته شده) از آب و دی اکسید کربن به کمک  انرژی حاصل از نور خورشید، مواد آلی مثل قند، نشاسته و پروتئین تولید و سپس اشکال گوناگونی از محصولات کشاورزی را در اثر این فرآیند به عنوان محصول نهایی به‌دست می‌دهند.
بنابراین از این منظر، در کشاورزی آن گیاهانی که با توجه به مزیت‌های اقلیمی و تمامی شرایط طبیعی موجود قادر به تثبیت بیشتر انرژی خورشیدی باشند، نسبت به دیگر گونه‌های منتخب برای کشاورزی در همان شرایط اقلیمی و طبیعی می‌توان ارجح دانست. آیا کشت برنج با توجه به تمام شرایط طبیعی و جغرافیاییِ جلگه گیلان، اکنون مفیدترین گونه گیاهی برای تثبیت انرژی خورشیدی است؟ به باور ما، پاسخ این پرسش مثبت نیست. اما این پاسخ کوتاه نیازمند توضیح بیشتر است.
طبق آماری که در فصل سوم ارائه شد، دیدیم که در آخرین سرشماری عمومی کشاورزی در سال ۱۳۸۲ از کل ۲۵۳ هزار هکتار از مساحت اراضی کشاورزی بهره‌برداری‌های با زمین در گیلان، حدود ۱۶۰ هزار هکتار آن را مزارع کشت برنج اشغال کرده است. به عبارت دیگر، طبق این آمار، ۶۳ درصد از اراضی کشاورزی گیلان، یعنی تقریباً دو سوم وسعت این اراضی، تحت اشغال مرازع کشت برنج قرار دارد. ما می‌دانیم که این مزارع تنها در بخش کوچکی از سال قادر است با کشت گیاه برنج به جذب و تثبیت انرژی خورشیدی بپردازد. چنان‌که پیش‌تر دیدیم، این زمان در تقویم کشت برنج در گیلان تنها در سه ماه از سال، یعنی اردیبهشت، خرداد و تیر ماه اتفاق می‌افتد. بنابراین در نه ماه دیگر از سال به‌رغم تابش انرژی خورشیدی به حدود دو سوم از اراضی کشاورزی استان، تقریباً هیچ گیاه مفیدی برای تثبیت انرژی خورشید در این وسعت بسیار زیاد قادر به جذب و تثبیت انرژی خورشیدی نیست. چنان‌که می‌دانیم، با تمام تشویق‌ها و ترویج‌ها و تمهیداتی که تا کنون توسط دست‌اندرکاران مسئول انجام شده، کشاورز گیلانی رغبتی به استفاده از این زمین‌ها، به‌جز کشت اصلی در همان سه ماه از سال، یعنی برنج ترغیب نشده است.۴ بنابراین عملاً سه چهارم از سال، دو سوم از اراضی کشاورزی گیلان، تقریباً هیچ ارزشی از نظر تثبیت انرژی خورشیدی ندارند، درحالی که اقلیم گیلان امکان استفاده از این مزارع را در صورت خارج شدن آن از کرت‌بندی‌های موجود و تعیین بدیل و یا بدیل‌هایی برای این کشت به‌طور گسترده تقریباً در طول تمام سال فراهم می‌کند.

کشت برنج و پیش‌فرض سوم
در پیش‌فرض سوم ما از انتگره شدن جهان نوین در پرتو جهانی شدن و تجارت جهانی و دسترسی به شبکه حمل و نقل آسان و ارزان سخن گفتیم و خاطرنشان کردیم که برخلاف دنیای قدیم که در آن کندی و دشواری ارتباطات، خطر قحطی‌های محلی و منطقه‌ای را تشدید می‌کرد و از این منظر نیاز به تولید تقریباً تمام محصول مورد نیاز جامعه برای هر منطقه‌ای به یک ضرورت استراتژیک تبدیل می‌شد، شبکه ارتباطات و حمل و نقل سریع و ارزان امروزی این خطر را در صورت برخورداری از منابع مالی لازم به‌طور کلی برطرف کرده است. اما پرسش مقدر می‌تواند این باشد که منابع مالی برای خرید مواد غذایی از دیگر نقاط جهان از کجا باید تأمین شود؟ پاسخ این است که از فروش محصولات تولیدی نقدی و بازاری در کشاورزی. اگر بتوان با استفاده از بهترین و اقتصادی‌ترین کشت محصول کشاورزی و با تعیین بدیل مناسبی برای کشت برنج در جلگه گیلان به منابع مالی مناسب و بالاتر از کشت برنج دست یافت، نه فقط می‌توان سهم خوراکی سبد غذایی خانوار و منطقه را تأمین کرد، بلکه می‌توان به درآمدی بالاتر از کشت برنج نائل شد. در این دهکده جهانی، تنها کافی است به منابع مالی لازم از طریق فروش محصولات مورد تقاضای بازار دست یافت و سپس با خرید محصولات غذایی، غذای مورد نیاز را تأمین کرد.
لازم است تأکید شود که یکی از دلایل عمده اصرار بر تداوم تولید برنج در گیلان ـ به‌رغم سود اندک، آن‌هم برای بهره‌برداران کشاورزی و هم منطقه ـ استراتژیک دانستن تولید محصول برنج است. یادآوری این نکته مهم است که در منابع اصلی، اصولاً واژه “کالای استراتژیک”۵ برای نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۴۰، یعنی زمانی که دو اردوگاه سوسیالیستی و سرمایه‌داری رقابت نظامی و امنیتی خود را آغاز کرده بودند، متداول شد. این کالاها عموماً به کالاهای نظامی و غیرنظامی گفته می‌شد که کاربردهای امنیتی دراز مدت و تعیین‌کننده در جنگ و رقابت‌های تکنولوژیکی داشتند. بنابراین هرکدام از کشورهای دو اردوگاه مراقبت می‌کردند تا کالای مورد نظر و یا تکنولوژی تولید آن به طرف دیگر انتقال پیدا نکند و در ضمن از داشتن آن محروم نباشند. ظاهراً بعدها به دلایلی این مفهوم به برخی کالاهای تولیدی کشاورزی، به‌ویژه گندم نیز اطلاق شد. هرچند تعریف مشخص و دقیقی در فرهنگ‌ها و دانشنامه‌ها برای این واژه درخصوص کالاهای کشاورزی دیده نمی‌شود، لیکن ظاهراً در ادبیات تئوری توطئه این مفهوم به آن دسته از کالاهای کشاورزی گفته می‌شود که به‌طور مستقیم با امنیت غذایی یک کشور مرتبط باشد.
در ایران به‌طور رسمی نه تعریفی از کالاهای استراتژیک کشاورزی و نه لیست معینی از این کالاها در دست است. با این حال توسط افراد گوناگون و مسئولان مختلف، تعداد زیادی از تولیدات کشاورزی نظیر گندم، زعفران، چای، برنج، سویا و حتی پسته و … در زمره کالاهای استراتژیک به حساب آمده است. بنابراین با توجه به این‌که در آغاز اصولاً واژه کالای استراتژیک به هیچ عنوان به کالاهای تولیدی در بخش کشاورزی اتلاق نمی‌شد و امروزه نیز با فروپاشی اردوگاه واقعاً موجود سوسیالیستی و اتمام دسته‌بندی‌های اردوگاهی و به‌ویژه فراهم شدن دهکده جهانی در پرتو جهانی شدن، در ادبیات اقتصاد کشاورزی جهان، برای کالاهای کشاورزی کمتر ارزش استراتژیک قائل شده‌اند. با این حال حتی اگر بتوان این مفهوم را برای کالاهای تولید شده در بخش کشاورزی نیز تعمیم داد، با هیچ استدلالی نمی‌توان پذیرفت که برنج با امنیت غذایی کشور در ارتباط است و در زمره کالاهای استراتژیک محسوب می‌شود. ایران کشوری است که همین امروز حدود ۱۵ میلیون تن گندم تولید می‌کند که کفاف مصرف مصرفانه جمعیت ایران را می‌دهد و پیداست که از این منظر، هیچ خطری از نظر کمبود غله نمی‌تواند کشور را تهدید کند.

کشت برنج و پیش‌فرض چهارم
با توجه به تمام شرایط اقتصادی، تکنولوژیکی و ارتباطی در دنیای معاصر، در صورت وجود شرایط اقلیمی، امروزه عامل تعیین‌کننده نوع تولید در عرصه کشاورزی، مزیت تولید و میزان ارزش افزوده‌ای است که نوع گیاه در کشت و کشاورزی به عنوان محصول به‌دست می‌دهد. مزیت تولید برای هر منطقه و یا کشوری در اقتصاد کشاورزی از اهمیت مهم برخوردار است و نشان می‌دهد که در یک قلمرو (جهان، کشور و یا منطقه)، تولید محصولی خاص چگونه قادر است از دو وجه “کیفیت” و “قیمت” به رقابت با دیگر قلمروهای تولید بپردازد. آیا تولید برنج در گیلان از این نظر در مقیاس‌های مختلف جهانی، ملی و منطقه‌ای قادر به رقابت با دیگر تولیدکنندگان برنج است؟ آیا محصول بدیل و جایگزین در این قلمرو از مزیت بیشتر برای تولید برخوردار نیست؟ پاسخ به این پرسش‌های کلیدی در تعیین نوع استراتژی تولید در بخش وسیعی از زمین‌های کشاورزی گیلان دارای اهمیت است.
چنان‌که پیش‌تر در فصل نخست دیدیم، قیمت جهانی هر کیلو برنج به صورت فوب (یعنی روی کشتی و در بیرون از مرزهای گمرکی) در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) حتی زمانی که در اثر خشکسالی در کشورهای اصلی تولیدکننده به دو برابر قیمت افزایش یافته بود نیز برای بهترین نوعش در هر تن ۱۰۰۹ دلار بوده است. به عبارت دیگر، اگر قیمت هر دلار را در ایران ۱۱۰۰ دلار به حساب آوریم، قیمت تولید هر کیلو از بهترین نوع برنج در بازارهای جهانی برابر ۱۱۱۰ تومان خواهد بود. برای مقایسه، بررسی سازمان جهاد کشاورزی گیلان در همان سال، یعنی در سال زراعی ۱۳۸۸-۱۳۸۷ نشان می‌دهد که هزینه تمام شده این محصول در یک هکتار بین ۵/۲ تا ۳ میلیون تومان بوده است. (جدول ۴-۱)۶

جدول ۴-۱: متوسط هزینه تولید در یک هکتار کشت برنج در گیلان در سال زراعی ۱۳۸۸-۱۳۸۷

نوع محصول جمع هزینه آماده‌سازی زمین زمین کاشت داشت برداشت
برنج دانه بلند مرغوب ۳۰۰۱۸۶۹ ۳۴۳۳۱۵ ۱۱۶۰۶۹۲ ۴۶۶۰۱۸ ۴۸۳۳۳۳ ۵۴۸۵۱۱
برنج دانه بلند پرمحصول ۲۵۲۴۶۰۹ ۲۷۸۵۶۷ ۹۴۳۲۷۳ ۳۷۹۴۱۸ ۴۱۹۶۵۷ ۵۰۳۶۹۴

مأخذ: سالنامه آماری گیلان (۱۳۸۸)

حال اگر تولید در هر هکتار برنج در گیلان را ۱۸۰۰ کیلوگرم برنج سفید و قیمت هر کیلو برنج دانه بلند مرغوب را در سال مورد نظر ۲۲۰۰ تومان در کارخانجات برنجکوبی روستاهای تولیدکننده برنج فرض کنیم، درآمد حاصل از کشت برنج در یک هکتار در سال مورد نظر برابر ۳۹۶۰۰۰۰ تومان خواهد شد.۷ به عبارت دیگر، با کشت یک هکتار برنج دانه بلند مرغوب در گیلان در سال ۱۳۸۸ حداکثر ۹۶۰ هزار تومان نصیب کشاورز برای یک سال خواهد شد. چنان‌که دیدیم میانگین وسعت زمین بهره‌برداری‌های با زمین در گیلان نه یک هکتار، بلکه تنها ۷۸/۰ هکتار در سال ۱۳۸۲ بوده است. اگر این وسعت هنوز کاهش نیافته باشد، باید گفت که درآمد میانگین هر بهره‌بردار کشت برنج در گیلان کمتر از ۷۵۰ هزار تومان در یک سال زراعی به‌دست می‌آید. پیداست وسعت بهره‌برداری‌های بخش بزرگی از بهره‌برداران کشت برنج از میانگین وسعت بهره‌برداری‌ها بسیار کمتر بوده و در نتیجه درآمد حاصل از کشت برای این گروه باز هم کمتر خواهد بود. در واقع با کشت برنج به صورتی که اکنون در گیلان در نواحی روستایی ادامه می‌یابد، هیچ مازاد اقتصادی برای پس‌انداز در نواحی روستایی دست‌کم برای بخش بزرگی از ساکنان و فعالان روستایی وجود نخواهد داشت. در واقع یکی از عوامل اصلی در موانع توسعه روستایی نیز نبود مازاد اقتصادی در جوامع روستایی گیلان است. می‌توان پرسید اگر به هر دلیل ممکن در منطقه‌ای مزیت تولید محصول خاصی برای رقابت به اندازه منطقه رقیب وجود نداشته باشد و در عوض، مزیت‌های اقلیمی برای تولید محصولی دیگر و درآمد بیشتر برای تولیدکنندگان وجود داشته باشد، آیا می‌توان باز هم بر تولیدی که مزیت اقتصادی لازم را ندارد به حساب بهره‌برداران کشاورزی و اقتصاد منطقه اصرار ورزید.

کشت برنج و پیش‌فرض پنجم
پیش‌فرض پنجم ما بر این استدلال بنا شده است که ترجیحاً تولید محصول کشاورزی در یک منطقه بهتر است دست‌کم به روابط پسینی گسترده‌تری در تولید منجر شود. روابط پسینی تولید در این پیش‌فرض به روابطی معطوف است که در آن تولید محصول کشاورزی پس از تولید نهایی، تنها به مصرف نهایی ختم نشود و بتواند در پروسه‌های مختلف تولید و برای تولید محصولات تبدیلی مختلف صنعتی، مواد اولیه لازم را فراهم نماید.
در این مورد ما در پیش‌فرض پنجم به عنوان نمونه از روابط پسینی تولید گندم سخن گفتیم که می‌تواند پس از تولید نهایی و عرضه به بازار در تولید انواع گوناگونی از تولیدات صنعتی و نیمه صنعتی کاربرد داشته و سبب پیدایش صنایع گوناگون تولیدی، اشتغال بیشتر و به‌ویژه ارزش افزوده بالاتر در محل باشد. به عنوان مثال، گندم پس از عرضه به بازار می‌تواند مواد اولیه کارخانجات تولید آرد، انواع نان (سنتی و صنعتی)، انواع شیرینی‌جات، انواع شکلات، انواع ماکارونی و … کاربردهای صنعتی گوناگون داشته و از رهگذر آن هم اشتغال بیشتر ایجاد کند و هم ارزش افزوده بیشتر در محل برجای گذارد. محصول برنج تا چه اندازه می‌تواند چنین خصیصه‌ای از روابط پسینی تولید داشته باشد؟
تا جایی که می‌دانیم، برنج قادر نیست هیچ‌کدام از این روابط پسینی تولید را برای صنایع تبدیلی ایجاد کند. در واقع برنج در ایران در شکل مصرف اصلی و نهایی آن به صورت پخت برنج و پلو تعریف شده است. اشکال دیگر فرآورده‌های پسینی برنج در ایران و حتی در گیلان نیز بسیار محدود و گاه در فصل معینی فقط مصرف محدود و غیراساسی پیدا کرده است که ارزش اشتغالزایی و ایجاد ارزش افزوده آن قابل توجه و ذکر نیست.

کشت برنج و پیش‌فرض ششم
در پیش‌فرض ششم، مصرف مسرفانه آب شیرین در کشت برنج به چالش گرفته شده است. آب شیرین موجود روی کره زمین تنها ۳ درصد کل آب این کره را تشکیل می‌دهد. چنان‌که در نمودار ۴-۱ نشان داده شده است، از این ۳ درصد، ۷/۶۸ درصد آن را آب‌هایی تشکیل می‌دهند که در توده‌های یخی و یخچال‌های قطب جنوب و شمال متراکم شده و تقریباً از دسترس انسان برای استفاده‌های کشاورزی، شرب و صنعت به‌دور است. به عبارت دیگر، چنان‌که در نمودار پیداست، ۳/۳۱ درصد بقیه، یعنی تنها کمتر از یک درصد منابع آب شیرین جهان در رودخانه‌ها و یا در منابع آب‌های زیرزمینی یافت می‌شود که به‌طور بالقوه می‌تواند مورد استفاده انسان قرار گیرد. اما چنان‌که می‌دانیم، بخش عمده‌ای از آب‌های زیرزمینی هم در اعماق زمین وجود دارد که قابل دسترس نیستند. از آب‌های سطحی کره زمین نیز که در دریاچه‌ها و تالاب‌ها و رودخانه‌ها وجود دارند، تنها ۲ درصد آن در رودخانه‌ها جریان می‌یابد. این بدان معنی است که تنها درصد ناچیزی از آب شیرین روی کره زمین قابل دسترس برای انسان است. بدین ترتیب با توجه به حجم ثابت این چرخه آب در روی کره زمین و نیازهای روزافزون بشر به این ماده ارزشمند، پیداست که در آینده این عنصر هرچه بیشتر کمیاب‌تر شده و ارزش اقتصادی آن بیشتر شود. لازم به تأکید نیست که آب حیاتی‌ترین عنصر پس از هوا برای انسان است.
با آگاهی از کمیابی، اهمیت و ارزش اقتصادی که آب شیرین در کل کره زمین و به‌ویژه در منطقه خشک کره زمین و از جمله در فلات مرکزی ایران دارد، اکنون به بررسی مصرف آب در کشت برنج در گیلان می‌پردازیم و از دو منظر آن را مورد توجه قرار می‌دهیم.

نمودار ۴-۱: تقسیم آب موجود روی کره زمین
چنان‌که پیداست، سهم آب شیرین تنها ۳ درصد از کل آب این کره را تشکیل می‌دهد که عملاً بیش از ۶۸ درصد آن در توده‌های یخی و یخچال‌های کره زمین از دسترس انسان خارج است. کل آب روی کره زمین که حدود ۷۰ درصد سطح آن را پوشانده، برابر ۱۳۸۶ میلیون کیلومترمکعب است.

http://www.shaftpress.ir/wp-content/uploads/2014/06/11481_905.jpg

(مأخذ: وزارت نیرو، مؤسسه تحقیقات آب ga.water.usgs.gov)

از منظر نخست، میزان حجم آب مصرفی و ارزش اقتصادی آن برای کشت برنج در گیلان مورد توجه قرار می‌گیرد. چنان‌که پیش‌تر گفته شد، طبق آمار آخرین سرشماری کشاورزی در سال ۱۳۸۲، سطح زیر کشت برنج در گیلان ۱۶۰ هزار هکتار ثبت شده است (بر اساس آمار سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان، سطح زیر کشت برنج در گیلان ۲۳۸ هزار هکتار گزارش شده است). بر اساس برآوردهای تخصصی، مقدار مصرف آب برای هر هکتار برنج در دوره کشت برابر ۲۰ هزار مترمکعب است.۸ به عبارت دیگر، مقدار کل مصرف آب در دوره کشت برنج در گیلان برای ۱۶۰ هزار هکتار سطح زیر کشت برنج، سالانه برابر ۲/۳ میلیارد مترمکعب خواهد بود. حتی اگر هزینه اقتصادی تأمین هر مترمکعب آب را تنها ۱۵۰ تومان فرض کنیم، ارزش آب مصرفی سالانه کشت برنج در گیلان برابر ۴۸۰ میلیارد تومان است. در مقابل، کل برداشت شلتوک مطابق همان آمار، ۵۵۳ هزار تن یا به عبارتی، حدود ۳۳۰ هزار تن برنج سفید است. در واقع اگر میانگین ارزش هر کیلو برنج سفید را در سال مورد نظر ۲۰۰۰ تومان فرض کنیم، ارزش ناخالص کل تولید برنج در مزارع گیلان در همان سال برابر ۶۶۰ میلیارد تومان خواهد بود. این بدان معنی است که فقط سهم هزینه آب از کل ارزش ناخالص تولید برنج در گیلان بیش از ۷۲ درصد بوده است.
از منظر دوم، می‌باید تأمین دشواری آب کشاورزی برای کشت برنج را در آینده مورد توجه قرار داد. هم‌اکنون مطابق آمار منابع رسمی، بخش بزرگی از آب‌های سطحی استان از طریق رودخانه سفیدرود از خارج از استان تأمین می‌شود. مطابق آمار ایستگاه‌های آبنگاری در سد سفیدرود، سهم آورده آب سفیدرود از خارج از استان نزدیک به ۵ میلیارد مترمکعب و در واقع بیش از ۴۶ درصد کل آب‌های سطحی استان گیلان است. (نک: ناصر عظیمی، ۱۳۸۵، ص ۶۷).
اکنون دیگر تردیدی وجود ندارد که در سال‌های آینده امکان دستیابی به این میزان از آب آورده سفیدرود از خارج از استان، دشواری‌های بسیار، پیش روی کشت‌کاران برنج گیلان خواهد بود. بنا به گزارش وب سایت شرکت مدیریت منابع آب کشور، هم‌اکنون تعداد ۱۴۳ سد مخزنی و انحرافی کوچک و بزرگ در خارج از استان گیلان بر روی رودخانه‌های قزل اوزن و شاهرود و سرشاخه‌های آن احداث شده و یا در دست احداث و مطالعه است. بر پایه اطلاعات این وب سایت شرکت دولتی وابسته به وزارت نیرو، در تاریخ دی ماه سال ۱۳۹۰ تعداد ۷۰ سد کوچک و بزرگ درحال بهره‌برداری، ۱۱ سد درحال ساخت و ۶۲ سد نیز در دست مطالعه بوده است (dominfo.wrm.ir). با بهره‌برداری از این طرح‌ها و طرح‌های دیگری که در بالادست سفیدرود در آینده طراحی و ساخته خواهد شد، پیداست که سهم حق‌آبه کشت‌کاران برنج گیلان از این رودخانه‌ها دیگر به مانند گذشته نخواهد بود. (همچنین نک: ناصر عظیمی، جغرافیای طبیعی گیلان، ۱۳۸۵، ایلیا، ص ۶۸)

کشت برنج و پیش‌فرض هفتم
اما شاید مهمترین پیش‌فرض برای فرا رفتن از بحث کنونی و تکمیل پیش‌فرض‌های پیش‌گفته این باشد که نگاهی به رژیم غذایی انسان داشته باشیم و از این منظر، نیاز انسان به مواد غذایی و نیاز بیولوژیکی بدن انسان را مورد توجه قرار دهیم و به‌ویژه به این پرسش پاسخ دهیم که آیا برای تأمین مواد لازم جهت تداوم حیات، لزوماً مصرف برنج گریزناپذیر است؟
چیزی که ما امروز با شناخت رژیم غذایی و عادات روزانه خوردن در جهان با آن آشنا هستیم، به خوبی نشان می‌دهد که تنوع زیادی در مصرف غذای روزانه و عادات گوناگون غذایی نزد ملل گوناگون با اقلیم‌های متنوع وجود دارد. چنان‌که می‌دانیم، خوردن نزد انسان‌ها علاوه بر لذت بردن، هدف تأمین مواد لازم برای تحرک و تداوم حیات را نیز به‌عهده دارد و بدن انسان‌ها در همه جای جهان به سبب نیاز بیولوژیکی واحدی که به تأمین مواد مشخص معدنی و ویتامین دارند، نیازمند موادی برای بدن و سوخت و ساز آن هستند که نیاز بیولوژیکی طلب می‌کند. از این‌رو ملل گوناگون با رژیم غذایی و عادات گوناگون، توانسته‌اند مواد معدنی و ویتامین‌های لازم بدن را تأمین کنند، بدون آن‌که لزوماً به مصرف غذای واحدی نیاز داشته باشند.
امروزه متخصصان تغذیه روشن کرده‌اند که مصرف غذا، انرژی لازم را برای فعالیت‌های عادی بدن مانند ضربان قلب، حرارت بدن، تنفس، هدایت و توزیع هورمون‌ها و آنزیم‌ها تأمین می‌کنند. همچنین روشن شده است که بدن علاوه بر انرژی که از طریق پروتئین‌ها، چربی‌ها و قندها تأمین می‌کند، به مواد معدنی دیگری نیز نیاز دارد. اما بدن هر انسان علاوه بر مواد معدنی، نیازمند ویتامین‌ها نیز می‌باشد. با این حال تجربه نشان می‌دهد که این مجموعه نیازها در تغذیه روزانه انسان‌ها با رژیم غذایی گوناگون و با عادات بسیار متنوع غذایی در سراسر کره زمین تأمین می‌شود.
انسان در گذشته با توجه به کندی ارتباطات و تعاملات نازل بین نقاط مختلف جهان، کوشش کرده با توجه به منابع غذایی در دسترس، به رژیم غذایی بسیار گوناگونی برای تأمین مواد معدنی و ویتامین در نقاط گوناگون جهان دست یابد. این دستیابی بدون آن‌که به علم نظری اتکاء داشته باشد، در فرآیند تجربه طولانی بشر در زیستگاه‌های مختلف و در عین حال قلمروهای مهجور تاریخی جهان به‌دست آمده است. اما همه این رژیم‌های غذایی به‌رغم اشکال بسیار متنوع آن در سطح محلی، ناحیه‌ای، منطقه‌ای، ملی و جهانی به گونه‌ای تعریف شده‌اند که مواد معدنی و ویتامین‌های معینی را از منابع در دسترس تولید در محل برای بدن تأمین نماید. امروزه می‌توان دید که انسان‌ها اگر در نواحی بیابانی زندگی می‌کردند، برای تأمین این مواد و ویتامین‌ها رژیم خاص خود را داشته، آن‌هایی که در سواحل به‌سر می‌بردند به نحو دیگری رژیم غذایی خود را تنظیم کرده‌اند و ساکنان اقلیم‌های پرباران با پوشش گیاهی فراوان هم به گونه خاص خود به انتخاب رژیم غذایی مبادرت ورزیده‌اند. اما در همه این رژیم‌های غذایی، تأمین مواد معدنی و ویتامین‌های مورد نیاز واحدی برای تداوم حیات تدارک دیده شده است. بنابراین می‌توان گفت که لزوماً بدن انسان به نوع غذای واحدی وابسته نیست، بلکه به مواد و ویتامین‌های واحدی وابسته است.
با این حال با توجه به افزایش سرعت ارتباطات و تعاملات روزافزون در دهکده جهانی و آشنایی با رژیم‌های غذایی یکدیگر و به‌ویژه با یکسان شدن شیوه زندگی شهرنشینی در سراسر جهان، به‌نظر می‌رسد که عادات غذایی واحدی درحال شکل‌گیری است. در گیلان در گذشته یعنی حتی همین پنجاه سال پیش، ساکنان این منطقه، در غذای اصلی سه وعده خود، یعنی حتی برای ناشتا و صبحانه نیز برنج (کته) مصرف می‌کردند. خوردن نان در آن زمان به نوعی به فقر تعبیر می‌شد و در بسیاری موارد دون شأن افراد و خانوارها بود و حتی خانوارهایی که به سبب ارزانی نان نسبت به برنج، از نان برای خوردن شام و صبحانه استفاده می‌کردند، کوشش می‌کردند آن را از دیگران، به‌ویژه همسایگان خود پنهان نگهدارند. اما امروزه هرچند هنوز برنج نقش مهمی در رژیم غذایی روزانه گیلانیان دارد، لیکن عادات گذشته به میزان زیادی دیگر نزد حتی روستاییان نیز دیده نمی‌شود. این امر نشان می‌دهد که رژیم غذایی، امر ثابت و بدون تغییر نیست. آن‌چه که از نظر علم تغذیه در خوردن غذا اهمیت دارد، تأمین کامل نیاز مواد معدنی و ویتامین‌هاست و نه لزوماً نوع مواد غذایی معین. پس می‌توان گفت، اگر مواد و منابع غذایی بتوانند مواد معدنی و ویتامین‌های مورد نیاز بدن را تأمین کنند و در ضمن لذت خوردن نیز به ارمغان آورد، تغییر رژیم غذایی را نمی‌توان به صورت تابو درآورد که صحبت درباره آن نیز ممنوع و محذور باشد.

چکیده
در این نوشته، هفت پیش‌فرض برای آن‌که نشان دهیم در گیلان، مزیت تولید کشت برنج دیگر نه برای تولیدکننده و نه برای اقتصاد منطقه، صرفه‌مند نیست، ارائه شد. فرض نخست بر آن است که کشت برنج اگرچه در گذشته به عنوان یک گیاه مفید قابل توجیه بود، لیکن امروزه در این‌خصوص نمی‌توان نظر قاطعی ابراز داشت.
در پیش‌فرض دوم تأکید شد که گیاه مناسب برای کشاورزی در هر منطقه آن گیاهی است که کشت و کشاورزی آن بتواند بالاترین میزان دریافت و جذب انرژی خورشیدی را داشته باشد و دیدیم که کشت برنج در بیش از ۶۰ درصد مساحت اراضی استان عملاً سبب شده تا دو سوم مزارع در سه چهارم سال نتوانند دریافتی از انرژی خورشیدی داشته باشند.
در پیش‌فرض سوم، با توجه به تعریف کالای استراتژیک کشاورزی و انتگره شدن جهان در پرتو جهانی شدن و ایجاد دهکده جهانی، ضمن نفی استراتژیک بودن محصول برنج به عنوان یک کالای استراتژیک، برخورداری از منابع مالی در دسترسی به هر نوع مواد غذایی ارجح دانسته شد. بدین ترتیب در این پیش‌فرض آن‌چه اهمیت داشت، دستیابی به منابع مالی مناسب در اثر تولیدات نقدی و کشت تجاری در منطقه مفید دانسته شده است.
در پیش‌فرض چهارم، مزیت تولید برنج در گیلان مورد بحث قرار گرفت و نشان داده شد که با توجه به تمام جوانب تولید برنج در ایران و جهان، مزیت زیادی برای کشت برنج در گیلان وجود ندارد.
در پیش‌فرض پنجم به روابط پسینی تولید محصولات کشاورزی اشاره شد و نشان داده شد که برنج بیشتر به عنوان یک محصول نهایی به مصرف می‌رسد و از ایجاد روابط پسینی در تولیدات صنایع تبدیلی توانایی زیادی دست‌کم در ایران و گیلان نداشته است و در نتیجه کمک زیادی به تولید، اشتغال و ارزش افزوده مناسب در منطقه ندارد.
در پیش‌فرض ششم، میزان مصرف فله‌ای و مسرفانه آب در کشت برنج در گیلان به چالش گرفته شد و از دو منظر اقتصادی و دشواری دستیابی ورودی آب به استان در آینده از طریق رودخانه سفیدرود مورد بحث قرار گرفته است.
و سرانجام در پیش‌فرض هفتم نشان داده شد که آن‌چه مهم است، تأمین مواد لازم برای بدن جهت تداوم حیات است و نه لزوماً مصرف نوع خاصی از غذا.
این هفت پیش‌فرض و استدلال‌های مرتبط با آن‌ها در ارتباط با ارزیابی تعیین استراتژی برای انتخاب بدیل و یا بدیل‌هایی برای کشت برنج ارائه شده و چنان‌که تأکید شد، ارائه پیشنهادهایی برای نوع محصول مشخص برای کشت‌های بدیل نیازمند تأمل و تدبر بیشتر است که به‌عهده متخصصان کشاورزی و اقتصادی و همچنین اقلیم‌شناسان خواهد بود. دیدگاه اقلیم‌شناسان از این نظر مهم است که بدیل کشت برنج به باور ما می‌تواند تأثیر مهمی در اقلیم منطقه داشته باشد. این تغییر به باور ما در تعدیل رطوبت نسبی و ایجاد شرایط مناسب‌تر زیست در جلگه گیلان مؤثر است.

پی‌نوشت
۱- در گیلان ذخیره کردن برنج برای فصل سرد تنها با ساختن صندوق چوبی به آسانی ممکن می‌شد و یا حتی با قرار دادن آن در گوشه‌ای از اتاق محل سکونت نیز میسر بود.
۲- Autotroph
۳- Heterotroph
۴- متأسفانه تا کنون در مورد این مقاومت کشت‌کاران برنج برای استفاده از زمین، به‌جز کشت برنج، مطالعه موردی مشخصی انجام نشده است.
۵- Strategic Goods
۶- پیداست هزینه تأمین آب برای کشت برنج (یعنی حدود ۲۰ هزار مترمکعب برای هر هکتار در طول دوره کشت) و همچنین یارانه‌های نهاده‌های کشاورزی دولت برای برنجکاران در این محاسبه لحاظ نشده است.
۷- یک بررسی موردی در شهرستان شفت در سال ۱۳۸۹ نشان می‌دهد که هزینه کشت یک هکتار برنج بیش از درآمد حاصل از فروش محصول در همان یک هکتار است. (نک: حمید کاسی‌پور، موانع توسعه روستایی در شهرستان شفت، دانشگاه آزاد اسلامی، گروه جغرافیا، ۱۳۸۹)
۸- در منابع گوناگون و توسط متخصصین مختلف، میزان نیاز آبی برای یک هکتار کشت برنج آبی از ۱۵ تا ۳۵ هزار مترمکعب برآورد شده است. در این بررسی، ما ۲۰ هزار مترمکعب را منطقی می‌دانیم.منبع:لاهیگ

• پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران

منبع : انسان شناسی و فرهنگ (پرونده ناصر عظیمی)

یک دیدگاه

  1. دوستا ن ارجمند شفت پرس
    سلام
    با امید به موفقیت شما در تاسیس سایت شفت پرس ، مایلم چند نکته را در ارتباط با نشر مقاله ام در سایت شما متذکر شوم:
    یکم) ضمن تشکر از انتشار مقاله به صورت کامل و بدون کم وکاست آن ، می خواستم از شما دوستا ن تقاضا کنم که اگر نوشته های مرا در سایت وزینتان قرار می دهید لطفا همیشه متن کامل مقاله را از سایت منبع اصلی یعنی از سایت انسانشاسی وفرهنگ(پرونده ناصر عظیمی) استفاده بفرمایید. خیلی از همولایتی عزیز من مقالات اینجانب را به صورت خلاصه شده و بریده بریده در سایت خود انتشار می دهند که برای خوانندگان محترم سوتفاهم های زیاد بوجود می آورد. حقیقت این است که این مقالات پژوهشی بوده و پشت تمام این مقالات یک دیدگاه نظری وجود دارد. وقتی مقاله توسط افراد غیر متخصص خلاصه می شود بسیاری از نکات اصلی آن حذف شده ودر نتیجه موجب بدفهمی خوانندگان می شود.
    دوم) لطفا ماخذی را که از آن مقاله را اخذ می کنید حتما در بالا یا پایین نوشته ذکر بفرمایید. با توجه به این که اینجانب در سایت انسانشاسی وفرهنگ مدیر بخش فرهنگ گیلان آن سایت هستم. لطف کنید اورجینال مقالات را از این سایت بردارید . یا می توانید در فضای اینتر نتی پروند ناصر عظیمی جستجو و از مقالات به شکل اصلی اسفادهبفرمایید .
    با احترام و آرزوی موفقیت برای شما ناصر عظیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا