دیدار فرزندان شهدا از مادر شهید زلفعلی گلپور
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ورس از لاسک شفت ، دیروز جمعی از فرزندان شهید استان گیلان در قالب تشکل فرزندان فرهیخته شاهد و ایثارگر استان ، با مادر شهید زلفعلی گلپور در این روستا دیدار کردند.
اعضای این تشکل پس از دیدار با امیر مصباح رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شفت ، با همراهی رییس بنیاد شهید این شهرستان ، با این مادر شهید دیدار کردند و با وی به گفتگو پرداختند.
“ننه” مادر شهید زلفعلی گلپور که به تنهایی در میان کوهستانهای روستای لاسک زندگی میکند دوست ندارد از خانه و کاشانه اش دل بکند و به شهر بیاید ؛ او با خاطرات فرزندش روز را به شب گره می زند و سختی های طاقت فرسای زندگی در کوهستان را به جان خریده است.
وقتی از شفت به طرف امامزاده ابراهیم حرکت کنید پس از حدود ۱۰ کیلومتر به بازارچه لاسک می رسید. سمت راست این بازار کوچک جاده آسفالته ای وجود دارد که به طرف خانه ننه می رود.
مسیر انتهایی خانه مادر شهید گلپور خاکی و گلی است و عبور از آن در فصل پاییز و زمستان دشوار است.
در مسیر ما تک درخت های شاه بلوط خودنمایی می کردند و هرچه به طرف بالاتر حرکت می کردیم تعدادشان بیشتر می شد. نم نم باران و شرشر آب خروشان در کنار آن فضای خاصی را به وجودآورده بود.
وقتی به خانه ننه رسیدیم او در کنار آتشی که در ایوان برپا بود خود را گرم می کرد. او در کنار دختر مهمانش که روزگار برچهره اش چیره گشته بود نشسته بود. کتری روی آتش بود و قوری در کنارش. دود هیزم ها سقف چوبی ایوان خانه را سیاه کرده بود.
خانه ننه دو اتاق کوچک داشت. عکس های زلفعلی ، کوچک ترین فرزندش که برای دفاع از شرافت یک ملت دل از خانواده و طبیعت زیبای لاسک کشیده و خود را به مرزهای گرم و سوزان رسانده بود بر دیوار اتاق آویزان بود.
ننه از زلفعلی گفت. از زمانی که مدرسه می رفت و درس می خواند. از نوازش های مادرانه و از کشاورزی و دامداری اش و خاطراتی که هنوز برای وی تر و تازه بود.
می گفت : زلفعلی اینجاست و من همیشه خوابش را می بینم و همیشه با من حرف می زند .
یکی از آخرین دیدار وی با زلفعلی پرسید. ننه بی قرار شد و آهی کشید و گفت : خدایا دلم را ساکت کن.
روبروی خانه باغچه ای بود که محصولش به بار نشسته بود. همسایه اش که هر روز به ننه سر میزد در آن نزدیکی بود. او می گفت : اینها نتیجه کار و تلاش ننه است که به بار نشسته است. از کاشت و داشت تا برداشش. او هنوز کار می کند.
ننه از دردهایش می گفت . از دردهایی که با رفتن به بیمارستان هم تسکین نیافته بود. او می گفت دکتر می خواهم. یکی از فرزندان شهدا که پزشک بود ؛ ننه را معاینه کرد و برایش دارو نوشت.
بساط چای مهیا بود. ننه چای را دم کرده بود. امروز همه مهمان او بودند . چای هیزمی در دل یک کوهستان سرد می تواند بی نظیر باشد. ننه چای ریخت و به همه داد.
پس از پذیرایی ننه همه قصد رفتن کردند و در سر راه سری به مزار زلفعلی زدند و سپس به سمت شفت حرکت کردند.
مانند راه رفت در راه بازگشت هم با سید امیر مصباح رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و کاظم صالحزاده رییس بنیاد شهید شهرستان شفت همسفر شدیم و در حالی که کاروان مهمانان با یک اتوبوس در پشت سر ما حرکت می کردند به سمت لاسک و سپس به سمت شفت حرکت کردیم.
بررسی وضعیت خانه و کاشانه شهید زلفعلی گلپور
ریس بنیاد شهیدشفت در گفتگو با خبرنگار ورس گفت : ننه دل از این روستا نمی کند و رضایت او برای ما مهم است. بارها پیشنهاد داده ایم که از اینجا به شهر که دارای امکانات لازم برای زندگی یک سالمند است کوچ کند و ما حاضریم زمینه این کار را فراهم کنیم اما او به خاطراتش وابسته است و به زور نمی توان کاری انجام داد.
وی در ادامه گفت : رسیدگی به امور خانواده شهدا ، کار بنیاد شهید است و ما وظیفه قانونی و انسانی خود را انجام می دهیم.
صالح زاده در ادامه با اشاره به اینکه بنیاد شهید طبق قانون نمی تواند حریم ها را بشکند گفت : این مادر شهید خانواده دارد و ما نمی توانیم درباره زندگی وی تصمیم بگیریم. وی افزود : ما می توانیم کمک کنیم ، زمینه را مهیا کنیم و پیشنهاد دهیم ، اما انتخاب با ما نیست.
وی با بیان اینکه بارها برای سرکشی و دیدار با مادر شهید زلفعلی گلپور به اینجا آمده ایم گفت : ما به تمام وظایف قانونی و انسانی خود عمل کرده ایم و همواره در تلاش هستیم تا راه جدیدی برای کمک کردن به این مادر شهید پیدا کنیم ؛ هرچند هرچقدر تلاش کنیم باز هم مدیون شهدا و خانواده هایشان هستیم.
خبرنگار : حسن دلخوش