روایت آزاده شفتی از ۱۵ روز محاصره

حمید شعاعی از جانبازان و آزادگان گیلانی است که در سن ۱۶ سالگی به جبهه اعزام شد و امروز برایمان از خاطرات دوران دفاع مقدس روایت می‌کند.

حمید شعاعی از جانبازان و آزادگان گیلانی است که در سن ۱۶ سالگی به جبهه اعزام شد و امروز برایمان از خاطرات دوران دفاع مقدس روایت می‌کند.

به گزارش ورس از تسنیم ، دفاع مقدس سند ایستادگی و مقاومت ملت ایران است؛ ملتی که ۸ سال با تمام تحریم‌ها و سختی‌ها مبارزه کرد تا نهایتاً طبق فرموده قرآن مبین پیروزی و ظفر نصیبش شد.

مردم ایران اسلامی اعم از زن، مرد، پیر و جوان در دوران دفاع مقدس تلاش می‌کردند تا نقشی در پیروزی رزمندگان اسلام داشته باشند؛ حمید شعاعی یکی از رزمندگانی است که در سن ۱۶ سالگی عازم جبهه شده و به اسارت حزب بعث در آمد.

**لطفاً خودتان را برای مخاطبان معرفی بفرمایید؟

من حمید شعاعی هستم، متولد سال ۱۳۵۴ شهرستان شفت.

**چگونه پا به عرصه انقلابگذاشتید؟

من همانند تمامی جوانان آن دوران فعالیتم را از مسجد و شرکت در مراسمات این نهاد مقدس آغاز کردم و مرکز فعالیتم مسجد جامع شفت بود.

زمانی که دوران انقلاب شروع شد من در دوره راهنمایی تحصیل می‌کردم و جاذبه‌های انقلاب اسلامی سبب شد تا به سمت فعالیت‌های انقلابی حرکت کنم.

 **چگونه وارد فضای جبهه و جنگ شدید؟

من در دوران دانش‌آموزی در اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان فعالیت می‌کردم و همین گرایش مذهبی سبب شد تا پس از اعلام دستور امام خمینی(ره) مبنی بر لزوم حضور در جبهه‌ها برای اعزام اقدام کنم.

سال ۶۲ و ۶۳ و بعد از طی مراحل آموزش‌های نظامی به مناطق جنگی غرب کشور مانند سنندج و بازی‌دراز اعزام شدم.

 

**از حال و هوای آن دوران برایمان تعریف کنید.

 همه آن افرادی که در دوران جنگ حضور داشتند امروز دلتنگ آن حال و هوا هستند؛ فضای جبهه‌ها مملو از برادری، رفاقت، شور و شوق بود؛ همه رزمندگان از دنیا دل بریده بودند تا ابتدا از رهبرشان تبعیت کنند و بعد به شهادت برسند.

هیچکسی در جبهه‌ها دنبال کسب پول، شهرت و عنوان نبود و همه با هم یکسان بودند.

 **از چگونگی اسارت و دوران آن بفرمایید.

در عملیاتی به نام “تک دشمن” ارتش بعث عراق گردان ما را محاصره کرد و بیش از ۱۵ روز ما را محاصره کرده بود؛ در طی این مدت رزمندگان مقاومت جانانه‌ای کردند و پس از ۱۵ روز مقاومت عده‌ای از ما شهید و عده‌ای به اسارت در آمدند.

دوران اسارت دوران سختی بود، شکنجه و برخوردهای نامناسب و تحقیر آمیز عراقی‌ها با اسرا، عاملی برای تصعیف روحیه رزمندگان بود اما ما خودمان را وقف قرآن کرده بودیم و با قرائت قرآن و ادعیه خودمان را تقویت می‌کردیم.

**خاطره خاصی از دوران اسارت دارید؟

 دوران اسارت سراسر خاطره است اما ارزشمندنرین آن مربوط به زمان رحلت امام خمینی(ره) است؛ نیروهای عراقی می‌خواستند با شادی کردن، روحیه ما را بشکنند اما ما سه روز عزای عمومی گرفتیم و نگذاشتیم آن‌ها شادی کنند.

** به‌عنوان کلام آخر هر سخنی که فکر می‌کنید بهجا مانده بفرمایید.

شعاعی: من یک خواسته ویژه از مسئولان کشور دارم؛ امروز رزمندگانی داریم که به‌دلیل بیماری‌ها و عوارض ناشی از جنگ مشکلات زیادی دارند و در گوشه خانه‌ها ماندند. به فکر این جانبازان و آزادگان باشید و نگذارید دچار مشکلات بیشتری شوند.